به دلیل هزینه های بالای سرور های یارگمنام مجبور به قرار دادن تبلیغات همسان هستیم , لذا در صورت مشاهده تبلیغات غیر موضوع یارگمنام بدانید از روی جبر و مشکلات مالی می باشد . با تشکر مدیریت یارگمنام
داستان زندگی شهدا رو که ورق میزنم با خودم میگم زندگی شهدا همون زندگی ای هست که ما ارزو اون حال و هوا رو داریم و خیلیا به خودمون بگیم چه اخلاق حسنه ای داشتن و واقعا شهدا انتخاب شدن با اینکه ساده زندگی کردن ولی زندگی اونها میتونه سرلوحه ما باشه
یکی از شهدایی که من از زندگیش درس گرفتم شهید ابراهیم هادی است.
داستان زندگیشو کم کم براتون میزارم.
محبت پدر
رضا وعباس هادي در خانه اي کوچک و مستاجري در حوالي ميدان خراسان تهران زندگي ميكردیم.
اولين روزهاي ارديبهشت سال ۳۶ بود، پدرمان چند روزي است كه خيلي خوشحال به نظر میرسد او دائماً به شکرانه پسری که خدا در اولین روز این ماه به او عطا کرده از خدا تشكر ميكرد هر چند حالا در خانه سه پسر ويك دختر هستیم ولي پدر، براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق ميكند البته حق دارد پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد” ابراهيم “. پدرمان نام پيامبري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد بود. و اين اسم واقعاً برازنده بود. هر وقت فاميلها ميآمدند و ميگفتند:” آخه حسين آقا تو سه تا فرزند ديگر هم داري، چرا براي اين پسر اينقدر خوشحالي ميكني؟” با آرامش خاصي جواب مي داد: “اين پسر حالت عجيبي داره! من مطمئن هستم كه اين پسر من بنده خوب خدا ميشه، من يقين دارم كه ابراهيم، اسم من رو زنده ميكنه”.
راست ميگفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبي بود، هر چند بعد از او خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي كم نشد. پيامبراعظم (ص)مي فرمايد: فرزندانتان را در خوب شدنشان ياري كنيد، زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.(نهج الفصاحه حديث۳۷۰) بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و دیگر بچهها اصلاً كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوايي بود. اهل مسجد و هيئت بود و به رزق حلال بسيار اهميت مي داد وميدانست پيامبر (ص) مي فرمايد: ” عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حلال است. ” (بحار الانوار ج ۱۰۳ص ۷) براي همين وقتي عدهاي از اراذل و اوباش در محله اميرآبادِ آن زمان، خيلي اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالی داشته باشد. مجبور شد مغازهاي كه از ارث پدري به دست آورده بود را بفروشد و به كارخانه قند برود و آنجا مشغول كارگري شود و صبح تا شب مقابل كوره بايستد. ابراهيم بارها گفته بود كه اگر پدرم بچههاي خوبي تربيت كرد به خاطر سختيهائي بود كه براي رزق حلال ميكشيد و هر وقت از دوران كودكي خودش ياد ميكرد ميگفت: “پدرم با من حفظ قرآن كار ميكرد و هميشه مرا با خودش به مسجد مي برد، يا به مسجد محل ميرفتيم يا مسجد حاج عبدالنبي نوري پائين چهارراه سرچشمه، توي اون مسجد هيئت حضرت علي اصغر (ع) بر پا بود و پدرم افتخار خادمي آن هيئت رو داشت”.
این پست در تاریخ مارس 19, 2018 توسط تیم نوشتار یارگمنام ارسال شده است .
مطالب مرتبط
تمامی حقوق اعم از قالب ها و نوشته ها نزد یارگمنام محفوظ می باشد و کپی برداری از آن ها پیگرد قانونی دارد . کپی از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد .
2 . پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
3 . پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.